جدول جو
جدول جو

معنی هشت بر - جستجوی لغت در جدول جو

هشت بر
(هََ بَ)
هشت ضلعی. ذوثمانیهاضلاع. (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هشت پا
تصویر هشت پا
اختاپوس، نوعی جانور نرم تن دریایی و بزرگ، با بدن گرد، سر بزرگ نرم و هشت بازوی دراز و نیرومند، اختاپوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشت زر
تصویر تشت زر
تشتی که از زر ساخته شده
کنایه از خورشید
تشت زرّین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پلشت بر
تصویر پلشت بر
گندزدا، ماده ای که موجودات ذره بینی بیماری زا را از میان ببرد. این اصطلاح شامل موادی است که استعمال خارجی دارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هفت برگ
تصویر هفت برگ
مازریون، درختچه ای خودرو و زینتی، با پوست قهوه ایی رنگ، میوۀ گرد و قرمز و دانه های گلابی شکل، کانیرو، خامالا، خامالاون، خامالیون، خاماون، خامالیوس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هشت صد
تصویر هشت صد
هشت بار صد، عدد «۸۰۰»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پشت سر
تصویر پشت سر
عقب سر، پس سر، پشت گردن، در پی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هوش بر
تصویر هوش بر
آنچه هوش و عقل را زایل کند، هوش ربا
فرهنگ فارسی عمید
(خِ تِ زَ)
خشتی که از طلا ساخته شده است. کنایت از آفتاب است. (از انجمن آرای ناصری) (از برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(خِ سِ)
دهی است از دهستان هلمرستاق بخش مرکزی شهرستان آمل، واقع در 24 هزارگزی شمال باختر آمل و یک هزارگزی جنوب شوسه کناره و پنج هزارگزی باختر محمود آباد. این ده در دشت قرار دارد باآب و هوای معتدل و مرطوب. آب آن از آبش رود و فاضلاب شرفنی و برچنده و محصول آن برنج و کنف و مختصر غلات وشغل اهالی زراعت و معدن نفت در اراضی این آبادی وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). رجوع به مازندران و استرآباد رابینو ترجمه فارسی ص 151 شود
لغت نامه دهخدا
(پُ تِ سَ)
قفا، نهانی. در خفا. در غیبت. در غیاب (مقابل پیش رو).
- پشت سر کسی بد گفتن، پیش رو خاله پشت سر چاله.
- پشت سر کسی دیدن، زوال کسی رادیدن. (غیاث اللغات).
فلکها را توانی پشت سر دید
بنور عشق اگر دل زنده باشی.
صائب (از فرهنگ ضیاء).
- در پشت سر کسی، در قفای او. در غیاب او
لغت نامه دهخدا
(پُ پُ)
نام قریه ای است به یازده فرسنگی میانۀ شمال و مغرب بشکان. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا
(پُ بَ)
موضعی است به گیلان و از آنجاست شیخ الاسلام عبدالقادر بن ابی صالح موسی بن جنگی دوست الجیلی مولد 470 و وفات 561 ه. ق
لغت نامه دهخدا
(خُ بُ)
از نواحی نشتاء و از محال تنکابن است به مازندران. (از استرآباد و مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 106). رجوع به خشک بور شود
لغت نامه دهخدا
(دَ بَ)
دهی از دهستان ارزوئیۀ بخش بافت شهرستان سیرجان. سکنۀ آن 185 تن. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(هََ تَمْ بَ)
سپیدی خفی باشد در آسمان که تن آن در شش برج و دنب در برج هفتم است. و دنب آن را خمیدگی و تیرگی باشد. تنین فلک. اژدهای فلک. (از یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(هََ دَ)
هر جایی یا بنایی که دارای هشت در باشد:
وآن هشت تا بربط نگر جان را بهشت هشت در
هر تار او طوبی شمر صد میوه هر تا ریخته.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(هََ مَ)
قصبۀ مرکزی شهرستان طوالش که در 74 هزارگزی بندرانزلی و سر راه آستارا به بندرانزلی قرار دارد. قصبه ای جدیدالاحداث است که در حدود 300 باب دکان و ادارات مختلف دارد. سکنۀ آن در حدود دوهزار تن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(هََ بَ)
هفت ضلعی. سطحی که دارای هفت ضلع باشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از پلشت بر
تصویر پلشت بر
ضد عفونی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشت خط
تصویر هشت خط
بنگرید به هفت خط بسیارحیله گر مکار: (این خاله زنکهای بیکارهشت خط عیار بلایی بسرمن آوردند که نگونپرس)
فرهنگ لغت هوشیار
آوابر زبانزدی در خنیا وقتی دو نوت فاصله منفصل داشته باشد و به وسیله خطی اتصال یابد برای آنکه صدای نوت اول با نوت دوم مرتبط و متصل شود اغلب نوت دوم را قبلا نشان می دهند و این خط را صوت بر گویند زیرا صوت نوت اول را با خود خط مخصوصا در موسیقی صوتی یا در موسیقی سازی به ویژه در سازهای زهی وقتی وزن ملایم و امتدادات طولانی باشد بیشتر به کار می رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشت پا
تصویر هشت پا
اختاپوط راگویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشت لو
تصویر هشت لو
(گنجفه) ورق بازی که دارای هشت خال است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هشت یک
تصویر هشت یک
یک جزوازهشت جزو یک هشتم (8، 1) ثمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت برگ
تصویر هفت برگ
گونه ای ازمازربون مشت رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت بهر
تصویر هفت بهر
قسمت هفتگانه بروج
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه یا آنچه دارای هفت سر (راس) باشد، یا اژدهای هفت سر. اژدهایاساطیری، جهان: (جهان چون یکی هفت سراژدهاست کسی نیست کزچنگ ونابش رهاست) (اسدی)
فرهنگ لغت هوشیار
قفا پشت گردن پس سر، در عقب مقابل پیش رو روبرو، نهانی در خفا در غیاب مقابل روبرو آشکار. یا پشت سر کسی دیدن، زوال کسی را دیدن، یا در پشت سر کسی. در غیاب او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طشت گر
تصویر طشت گر
نوازنده طشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوشت بر
تصویر گوشت بر
پر گوشت تنومند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت در
تصویر هفت در
((~. دَ))
کنایه از هفت سیاره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هفت بکر
تصویر هفت بکر
((~. بِ))
هفت سیاره، هفت اجرام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هشت پا
تصویر هشت پا
((هَ))
اختاپوس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هشت یک
تصویر هشت یک
زکات
فرهنگ واژه فارسی سره